مثل اینکه این خسم بی اندازه مرا از درد تهی و از امید خالی ساخته باشد. در برابر شبی که پر از نشان ستاره ها بود من برای اولین بار خود را به دست بی قیدی و بی مهری جذاب دنیا سپردم. و از اینکه درک می کردم دنیا اینقدر به من شبیه است و بالاخره برادارنه احساس کردم که خوشبخت بوده ام و باز هم خواهم بود. برای اینکه همه چیز کامل باشد و برای اینکه خودم را کمتر حس کنم برایم فقط این آرزو باقی مانده بود که در روز اعدامم تماشاچیان بسیاری حضور برسانند و مرا با فریادهای پر از کینه خود پیشواز کنند.

Autor: Albert Camus

مثل اینکه این خسم بی اندازه مرا از درد تهی و از امید خالی ساخته باشد. در برابر شبی که پر از نشان ستاره ها بود من برای اولین بار خود را به دست بی قیدی و بی مهری جذاب دنیا سپردم. و از اینکه درک می کردم دنیا اینقدر به من شبیه است و بالاخره برادارنه احساس کردم که خوشبخت بوده ام و باز هم خواهم بود. برای اینکه همه چیز کامل باشد و برای اینکه خودم را کمتر حس کنم برایم فقط این آرزو باقی مانده بود که در روز اعدامم تماشاچیان بسیاری حضور برسانند و مرا با فریادهای پر از کینه خود پیشواز کنند. - Albert Camus




©gutesprueche.com

Data privacy

Imprint
Contact
Wir benutzen Cookies

Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Funktionalität bieten zu können.

OK Ich lehne Cookies ab