آن چیزی که در گذشته عذابش میداد؛ آنچه پیوسته در جستجوی آن کوشیده بود و آن هدف زندگی بود؛ اکنون دیگر برایش وجود نداشت. احساس میکرد که وجود چنین هدفی ممکن نبود و آگاهی شادمانه و ناب آزادی که موجب شادکامیش بود از همین آزادی از هدف پدید میآمد.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
پرنس آندرهی گفت: باید کوشید و زندگی را تا جایی که ممکن است مطبوع کرد. من زنده ام و این گناه من نیست. باید به هر طریق که شده بهتر زندگی کرد. بیآنکه مزاحم دیگران شد.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
نمیتوانیم چیزی بدانیم؛ فقط میدانیم که هیچ نمیدانیم. و این بلندترین مرتبه خرد انسانی است.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
گاه به یاد آنچه درباره سربازان در میدان جنگ شنیده بود میافتاد. شنیده بود که وقتی در پناهگاه زیر آتش دشمناند و کاری از دستشان ساخته نیست؛ میکوشند برای خود سرگرمی بیابند تا خطر را آسانتر تحمل کنند. در نظر پییر مردم همه همچون همین سربازان بودند که میخواستند از شر زندگی خلاص شوند. یکی در پی نامجویی بود؛ یکی خود را در قمار فراموش میکرد؛ یکی قانون وضع میکرد و یکی زنباره میشد؛ یکی اسب میدواند؛ یکی سیاست میباخت؛ یکی با شکار وقت میگذراند؛ یکی به دامان می پناه میبرد و یکی با امور دولتی کلنجار میرفت. هیچ یک از این تدابیر را نباید حقیر دانست و هیچ یک را نمیتوان مهم شمرد. همهشان برابرند. مهم آن است که به هر نحو که بتوانیم از زندگی خلاص شویم. فقط باید از رویارو شدن با زندگی؛ این زندگی خوفانگیز گریخت.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
قرار شد که جلسه شکوهمندی در یکی از لژهای درجه دوم برقرار شود و پی یر وعده داد که طی این جلسه پیامی را از جانب والاترین هادیان نظام به برادران پترزبورگی برساند. برادران همه حاظر بودند و پییر پس از تشریفات مقدماتی برخاست و سخنرانی خود را آغاز کرد:
.....
باید بکوشیم که نیک سیرتان پاداش کردار نیک خود را در همین جهان ببینند. اما نهادهای سیاسی بسیاری ما را از تحقق این نیات تابناک باز میدارند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ آیا باید در راه انقلاب کوشید و همه چیز را واژگون کرد و دستگاه زور را با جور در هم شکست؟... نه؛ ما به این راه نخواهیم رفت. هرگونه اصلاحی که به زور تحقق یابد سزاوار انکار است؛ زیرا تا زمانی که انسانها اصلاح نشدهاند هیچ نیرویی نیست که اهریمن بدی را در بند کند.
Stichwörter: جنگ-و-صلح
پرنس آندرهی گفت: نه؛ اسیر نباید گرفت. همین گرفتن اسیر کیفیت جنگ را عوض میکند و از خشونت آن میکاهد. با گرفتن اسیر ما جنگ را به بازی بدل میکنیم. بازی بزرگواری و کرامت و از این قبیل؛ و همین است که کار را خراب میکند. از حقوق جنگ و بزرگمنشی و مصونیت پیغامرسانان و پایمردان بخشایش بر بیچارگان و از این قبیل حرف میزنند. اینها همه حرف مفت است. نه؛ اسیر نباید گرفت. باید کشت و خود از مرگ استقبال کرد. اگر این بزرگمنشیهای دروغین در جنگ نمیبود ما فقط زمانی و آنهم برای چیزی به جنگ میرفتیم که مثل امروز ارزش مردن داشته باشد. آنوقت دیگر کسی برای اینکه پاول ایوانویچ به میخاییل ایوانویچ دهنکجی کرده جنگ راه نمیانداخت.آنوقت اگر جنگی مثل امروز درمیگرفت همه جانانه میجنگیدند. آنوقت سلحشوری سربازان مثل حالا نمیبود؛ آنوقت این آلمانیهایی که ناپلئون به اینجا آورده از وستفالن و هسن به دنبال او به روسیه نمیآمدند؛ و ما هم به اطریش و پروس نمیرفتیم تا در جنگی که نمیدانیم برای چیست خود را به کشتن دهیم. جنگ ناز و نوازش و مبادله تمجید و تعارف نیست. بلکه پلیدترین و زشتترین کارهاست. باید این را دانست و جنگبازی را کنار گذاشت.
مسئله همه اینجاست: باید کار را از دروغ پیراست. جنگ جنگ است؛ بازی نیست.
Stichwörter: جنگ-و-صلح
نظامیان بلندپایهترین و معتبرترین طبقات جامعهاند. اما جنگ چیست؟ برای موفقیت در کار جنگ چه لازم است؟ اخلاق در جامعه جنگیان بر چه بنیاد است؟
در کار جنگ هدف آدمکشی است و سلاح آن جاسوسی و خیانت و تشویق خیانت و سیاهروز کردن مردم و غارت اموال آنها و دزدی برای سیرکردن شکم سربازان و فریبکاری و دروغپردازی. اینها در قاموس جنگ تدبیر جنگی نام میگیرد. اخلاق نظامیان؛ آزادیکشی است که انضباط نامیده میشود؛ و تنآسایی و جهل و بیفرهنگی و سنگدلی و فساد و میگساری. و با همه این احوال نظامیان محترمترین و آبرومندترین طبقه جامعهاند.
Stichwörter: جنگ-و-صلح
کوتوزف پس از شصت سال تجربه میدانست که چه وزنی میتوان به شایعات نسبت داد؛ میدانست اشخاصی که خواهان چیزی باشند چقدر مایلند اخبار را طوری تعبیر کنند که گفتی همه موید مطلوب آنهاست؛ و با چه سهولتی هم نشانههای ضدمطلوب خود را نادیده میگیرند.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
Seite 1 von 1.
Data privacy
Imprint
Contact
Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Funktionalität bieten zu können.