یکجور و یکنواخت کامیون ها تکان می خورند. یکجور و یکنواخت آن دو نفر داد می زنند و یکجور و یکنواخت باران می بارد. روی سر ما می بارد. روی سر مرده هایی که در میدان جنگ افتاده اند و روی بدن جوان موطلایی و زخم روبازش که برای بدن بچگانه او خیلی مهیب و کشنده است. روی قبر کمریش می بارد. و روی قلب ما.
Author: Erich Maria Remarque