بارمن بهم گفت:
((میدونی چیه پسر ؟))
((نه، چیه ؟))
((میخوام همینجا وسط بار یه لولهی گاز بکشم، درست تا همین صندلی که بیست و چهار ساعته روش نشستی.سرش هم یه شیر میذارم.))
((لولهی گاز؟))
((آره.تا هر وقت هوس کردی تمومش کنی شیر رو باز کنی و چندتا نفس عمیق بکشی و خلاص شی...))
گفتم ((واقعاً خیلی لطف داری جیم.))
Author: Charles Bukowski