تورامن چشم درراهم شباهنگام
که میگیرنددرشاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم،تو را من چشم درراهم.
در آن دم،که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
درآن نوبت که بندددست نیلوفر به پای سروکوهی دام
گرم یاد آوری یا نه من ازیادت نمی کاهم
تو رامن چشم درراهم....
Author: Nima Yushij