پر كن پياله را
كاين آب آتشين
ديريست ره به حال خرابم نمي‌برد

اين جام‌ها كه در پي هم مي‌شوند
درياي آتش است كه ‌ريزم به كام خويش
گردآب مي‌ربايد و آبم نمي‌برد

من با سمند سركش و جادويي شراب
تا بيكران عالم پندار رفته‌ام
تا دشت پر ستاره‌ي انديشه‌هاي گرم
تا مرز ناشناخته‌ي مرگ و زندگي
تا كوچه باغ خاطره‌هاي گريز پا
تا شهر يادها
ديگر شراب هم جز تا كنار بستر خوابم نمي‌برد

هان اي عقاب عشق!
از اوج قله‌هاي مه آلود دوردست
پرواز كن به دشت غم‌انگيز عمر من
آنجا ببر مرا كه شرابم نمي برد
آن بي ستاره‌ام كه عقابم نمي برد

در راه زندگي
با اين همه تلاش و تمنا و تشنگي
با اينكه ناله مي‌كشم از دل كه :
آب ... آب ...
ديگر فريب هم به سرابم نمي برد

پر كن پياله را

Author: فریدون مشیری

پر كن پياله را<br />كاين آب آتشين <br />ديريست ره به حال خرابم نمي‌برد<br /><br />اين جام‌ها كه در پي هم مي‌شوند<br />درياي آتش است كه ‌ريزم به كام خويش<br />گردآب مي‌ربايد و آبم نمي‌برد<br /><br />من با سمند سركش و جادويي شراب<br />تا بيكران عالم پندار رفته‌ام<br />تا دشت پر ستاره‌ي انديشه‌هاي گرم<br />تا مرز ناشناخته‌ي مرگ و زندگي<br />تا كوچه باغ خاطره‌هاي گريز پا<br />تا شهر يادها<br />ديگر شراب هم جز تا كنار بستر خوابم نمي‌برد<br /><br />هان اي عقاب عشق!<br />از اوج قله‌هاي مه آلود دوردست<br />پرواز كن به دشت غم‌انگيز عمر من<br />آنجا ببر مرا كه شرابم نمي برد<br />آن بي ستاره‌ام كه عقابم نمي برد<br /><br />در راه زندگي <br />با اين همه تلاش و تمنا و تشنگي <br />با اينكه ناله مي‌كشم از دل كه :<br />آب ... آب ...<br />ديگر فريب هم به سرابم نمي برد<br /><br />پر كن پياله را  - فریدون مشیری




©gutesprueche.com

Data privacy

Imprint
Contact
Wir benutzen Cookies

Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Funktionalität bieten zu können.

OK Ich lehne Cookies ab