تاريك بود
با عناصرِ فلزي اش ولغزندگيِ يخ كه بر من آوار شد
ماهي چروك كه روي سايه ام راه مي رفت ماهياني ست كه به گور ريخته ام
خاطره اي عتيق كه روي سقف آويزان است
قرن هاست كه ادامه دارد
رويِ صورتكي كه حرف مي زند
اداهايش شكل مي گيرند
يخ ها كه مي ريزند، شاخه های مشبكم شكسته اند
عروسك كاغذي ما بود
كه بر باد داديم اش
و نقش اش كهنه شد بر سقف

Auteur: Rosa Jamali

تاريك بود<br />با عناصرِ فلزي اش ولغزندگيِ يخ كه بر من آوار شد<br />ماهي چروك كه روي سايه ام راه مي رفت ماهياني ست كه به گور ريخته ام<br />خاطره اي عتيق كه روي سقف آويزان است <br />قرن هاست كه ادامه دارد<br />رويِ صورتكي كه حرف مي زند<br />اداهايش شكل مي گيرند<br /> يخ ها كه مي ريزند، شاخه های مشبكم شكسته اند<br />عروسك كاغذي ما بود <br />كه بر باد داديم اش <br />و نقش اش كهنه شد بر سقف - Rosa Jamali


©gutesprueche.com

Data privacy

Imprint
Contact
Wir benutzen Cookies

Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Funktionalität bieten zu können.

OK Ich lehne Cookies ab