باد ملایمی ست مردی که از جانب دریا می آید
لنگر گرفتم ،مثلِ دخترکی کهنه
بوی ماهی می دهم؟
بگو به آن مرد که آنطرفِ آب ست
و پاروهایم را دزدیده است:
تو آن ماهیگیر را به ساحلِ من فرستادی ، چشمه ی من اشک نداشت .
مثل ماهی له له بزنم ، در انتظارِ یک بوسه ی تو جان بدهم ، بگو قمار بازِ ماهری هستم؟
دریا بادی نامعلوم است
من پرخاش کرده ام
بگو حسود نبود دریایی که بین من و تو لنگر انداخت؟
بی خواب شده ام
لالایی ات را لازم دارم.
لنگر گرفتم مثل دخترکی کهنه ،
باد ملایمی ست مردی که از جانبِ دریا می آید.
Auteur: Rosa Jamali