ترس از ديدن اينکه تو را به درون ماشين پليس میرانند
ترس از به خواب رفتن شبانه
ترس از به خواب نرفتن
ترس از تکرار گذشته
ترس از پر کشيدن حال
ترس از زنگ تلفن در سکوت مرگبار شب
ترس از توفانهای الکتريکی
ترس از شستشوی زن با لکهای بر گونهاش
ترس از سگهايی که گفته بودم هار نيستند
ترس از دلواپسی
ترس از اجبار به شناخت جنازهی دوستت
ترس از فراموش شدن
ترس از دارايی بسيار هر چند مردم آنرا باور نكنند
ترس از نيمرخهای روانی
ترس از دير کردن و ترس از زود آمدن
ترس از دستخط فرزندانم روی پاکتهای نامه
ترس از مردن آنها پيش از اينکه من بميرم و احساس گناه کنم
ترس از زندگی با مادرم هنگامی که هر دو پير شدهايم
ترس از سرآسيمگی
ترس از فرومردن روز با يادداشتی ناراحتکننده
ترس از بيدار شدن و ديدن اينکه تو رفتهای
ترس از دوست نداشتن و ترس از دوست نداشتن بسيار
ترس اينکه چيزی را که دوست میدارم مرگ همهی دوستداشتنیهايم را تضمين کند
ترس از مرگ
ترس از زندگانی بسيار
ترس از مرگ
گفته بودم اين را
Auteur: Raymond Carver