تو نیستی
این باران بیهوده میبارد
ما خیس نخواهیم شد ...
بیهوده این رودخانه بزرگ
موج برمیدارد و میدرخشد
ما بر ساحل آن نخواهیم نشست ...
جادهها که امتداد مییابند
بیهوده خود را خسته میکنند
ما با هم در آنها راه نخواهیم رفت ...
دلتنگیها، غریبیها هم بیهوده است
ما از هم خیلی فاصله داریم
نخواهیم گریست ...
بیهوده تو را دوست دارم ...
بیهوده زندگی میکنم
این زندگی را قسمت نخواهیم کرد ...
Autore: Aziz Nesin