ما را خطایی هست
تو باید این سخن را گفته باشی:
«ما را خطایی هست»
بدینگونه
تو می خواهی خویشتن را از ما جدا کنی
.
.
تو باید گفته باشی: «اگر
چشمم آزارم دهد،
بیرونش می آورم.»
بدینگونه تو می خواستی اثبات کنی
که خود را چنان به ما پیوسته می دانی
که انسانی
پیوسته می داند
خویشتن را
با چشم خویش.
.
.
این بسی نیکوست، ای رفیق!
اما بگذار که ما نیز خاطرنشان کنیم
که در این تصویر، انسان ماییم
و تو تنها، همان چشمی.
آدمی کی شنیده است که چشمی
خود را از انسان جدا کند؟
گیرم که از آن چشم
خطایی هم سرزده باشد.
پس، آن چشم، باز، در کجا
زندگی خواهد یافت؟
Autore: Bertolt Brecht