تاريك بود
با عناصرِ فلزي اش ولغزندگيِ يخ كه بر من آوار شد
ماهي چروك كه روي سايه ام راه مي رفت ماهياني ست كه به گور ريخته ام
خاطره اي عتيق كه روي سقف آويزان است
قرن هاست كه ادامه دارد
رويِ صورتكي كه حرف مي زند
اداهايش شكل مي گيرند
يخ ها كه مي ريزند، شاخه های مشبكم شكسته اند
عروسك كاغذي ما بود
كه بر باد داديم اش
و نقش اش كهنه شد بر سقف
Mots clés شعر-رزا-جمالی
آه، دم و بازدمِ شما
ترك هايي كه زيرِ خاك رگ كرده است
عينِ بشقابِ چيني شكسته است
آه، دم و بازدمِ من
خطي ست مستقيم
خطي كه سر يا ته اش معلوم نيست
ساتوري از شيارهايِ هوا كه حبس اش كرده
بودم
رگي برآمده از دهليزِ راستِ من
! آخرين برگ را هم بازي كرده ام
Mots clés شعر
نمي شد به بازي عقربه ها پايان داد
به ثانيه هاي شكسته برنمي گرديم
روزهايي كه در پي هم چيده ام
و اسب هايي كه از بازي من گريخته اند
اسب هایی ست که بی وقفه در خونم می خوانند
آن اسب ها که یاران خونی منند
این شکل ها به شعاع آن منحنی بسته اند
درخت ساکنی ست
که بر اشکوبه ها ریشه کرده است
رگ هاي من است اين شهر كه به خواب رفته است
Rosa JamaliMots clés شعر
عناصري جزء به جزء كه به من وابسته اند
و از خونِ من رنگ مي گيرند
اين سرزمين كه بي وقفه بر من مي بارد
و ماه كه هنوز پهناور است
Mots clés شعر
چشم هام به نورِ کم عادت کرده اند
به آن ها دکمه دوختم
در تاریکی لمس ام کن
Mots clés شعر
و این منطقه ی متروک
نظامی ست
دیرزمانی ست که مسکونی نیست
Mots clés شعر
تمام جسم ام را به باد سپردم
و روحم را به بادگیرها
اسیرِ ثانیه ای بوده ام سال ها
و گوش تا گوش حرف هایم خاکستر بود وُ کربن وُ زغال
Mots clés شعر
من که هفت دریا را گریه کرده ام شش هزار سال
و از خشم به گوشه ی صندلی پناه برده ام
Mots clés شعر
Page 1 de 5.
suivant dernier » ;
Data privacy
Imprint
Contact
Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Funktionalität bieten zu können.