هر چه نوشته و کاغذ داشتم، همه را نابود کردم. رختهای چرکم را دور انداختم تا بعد از من که چیزهایم را وارسی میکنند چیز چرک نیابند. رخت زیر نو که خریده بودم پوشیدم، تا وقتیکه مرا از رختخواب بیرون میکشند و دکتر می آید معاینه بکند شیک بوده باشم. شیشه "اودکلنی" را برداشتم، در رختخواب پاشیدم که خوشبو بشود. ولی از آنجایی که هیچیک از کارهایم مانند دیگران نبود ایندفعه هم باز مطمئن نبودم، از جان سختی خود میترسیدم، مثل این بود که این امتیاز و برتری را به آسانی بکسی نمیدهند، میدانستم که به این مُفتی کسی نمیمیرد.
زنده بگور
در بلاد کفر لهو و لعب، نقاشی و موسیقی، بی اندازه طرف توجه و دارای اهمیت است. البته بر مسلمین لازم است که آلات غنا و موسیقی را شکسته و بجایش وعاظ روضه خوان و مداح در آنجا بفرستیم تا آنها را براه راست دعوت کنند و نیز پرده های نقاشی را باید سوزانید و مجسمه ها را باید شکست همچنانکه حضرت ابراهیم با قوم لوط کرد و البته اگر اشیاء نفیس و قیمتی در آنجا بهم رسد بمسلمین تعلق میگیرد.
البعثة الاسلامیه الی البلاد الفرنجیه
میدانی هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در عشق این مطلب بهتر معلوم میشود، چون هر کسی با قوۀ تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوۀ تصور خودش است که کیف میبرد نه از زنی که جلو اوست و گمان میکند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد.
صورتکها
ما برای نگهداری آزادی خودمان جنگیده ایم، هیچگاه بنام کیش و آئین با دیگران جنگ نکرده ایم و کیش و رفتار و روش دیگران را پست نکرده ایم. آنها را آزاد گذاشتیم. شما خودتان را دانشمند میدانید لیکن از خدا شناسی بو نبرده اید. مردمان تازه بدوران رسیده چشم و دل گرسنه چگونه از کیش خودمان جلو ما گفتگو میکنند؟ کیش ما به کهنگی و سالخوردگی جهان است. شما مردمان دیروزه میخواهید خشور ما بشوید؟ ببینید شما خودتان را در راه راست میدانید و مانند دیوان و ددان رفتار میکنید، خدایی که شما میپرستید اهریمن خدای جنگ، خدای کشتار، خدای کینه جو، خدای درنده است که خون میخواهد. شالوده کارهای شما، روش و رفتار شما روی شکنجه و پستی است. بخون آدمیان تشنه هستید، همه کارهایتان زمین را چرکین و نژاد آدمی را پست میکند.
پروین دختر ساسان
ما مُرده ها را نیایش می کنیم - ما گوساله سامری را ستایش می کنیم - ما پیشوا و قائد محترم خودمان غول بی شاخ و دم که نماینده پیر روزگار است می پرستیم - ما از دولت سر قائد عظیم الشأنمان ترقیات روز افزون کردیم - اگر ما راه می رویم، چیز می خورم و تولید مثل می کنیم از اراده اوست - ما غول بی شاخ و دم را می پرستیم - اگر باران می بارد، اگر گندم می روید برای خاطر او و به امر اوست - ما از خشم غول بی شاخ و دم می هراسیم - ما از عذاب دوزخ می ترسیم.
قضیه نمک ترکی
*پرنده ای که به دیار دیگر رفت دیگر بر نمی گردد
آینۀ شکسته
صادق هدایت
Mots clés romance
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
همه از مرگ می ترسند، من از زندگی سمج خودم
Sadegh HedayatMots clés زندگی مرگ ترس زنده-به-گور سمج صادق-هدایت هدایت
من برای آب می میرم
وقتیکه شنا می کنم مثل اینست که همۀ پرندگان، همۀ طبیعت با من گفتگو می کنند
دلم می خواست همۀ روزهایم را جلو دریا باشم
زمزمۀ آب با من حرف می زند
مرا می خواند و بسوی خودش می کشاند
شاید من بایستی ماهی شده باشم
گجسته دژ
صادق هدایت
Mots clés گجسته-دژ
...طلا
چه فلز نجیبی است
چه رنگ دلکش . چه صدای مطبوعی دارد
چه طلسمی است که دنیا و آخرت و همۀ افسانه های بشر دست به سینه دور آن می گردند
طلا
طلا
صادق هدایت
گجسته دژ
Mots clés گجسته-دژ
« ; premier précédent
Page 8 de 9.
suivant dernier » ;
Data privacy
Imprint
Contact
Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Funktionalität bieten zu können.