I saw that all who do not profess an identical faith with themselves are considered by the Orthodox to be heretics, just as the Catholics and others consider the Orthodox to be heretics. And i saw that the Orthodox (though they try to hide this) regard with hostility all who do not express their faith by the same external symbols and words as themselves; and this is naturally so; first, because the assertion that you are in falsehood and I am in truth, is the most cruel thing one man can say to another; and secondly, because a man loving his children and brothers cannot help being hostile to those who wish to pervert his children and brothers to a false belief. And that hostility is increased in proportion to one's greater knowledge of theology. And to me who considered that truth lay in union by love, it became self-evident that theology was itself destroying what it ought to produce.
Leo Tolstoy...the aim of civilization is to translate everything into enjoyment.
Leo TolstoyStichwörter: philosophy
Das Zitat auf Deutsch anzeigen
Das Zitat auf Französisch anzeigen
Das Zitat auf Italienisch anzeigen
Kako da čovjek bude zdrav kad moralno pati? Zar može, ako ima osjećaja, ostati miran u ovo naše doba?
Leo TolstoyStichwörter: lav-tolstoj rat-i-mir
They had supper and went away, and Ivan Ilyich was left alone with the consciousness that his life was poisoned and was poisoning the lives of others, and that this poison did not weaken but penetrated more and more deeply into his whole being.
With this consciousness, and with physical pain besides the terror, he must go to bed, often to lie awake the greater part of the night. Next morning he had to get up again, dress, go to the law courts, speak, and write; or if he did not go out, spend at home those twenty-four hours a day each of which was a torture. And he had to live thus all alone on the brink of an abyss, with no one who understood or pitied him.
آن چیزی که در گذشته عذابش میداد؛ آنچه پیوسته در جستجوی آن کوشیده بود و آن هدف زندگی بود؛ اکنون دیگر برایش وجود نداشت. احساس میکرد که وجود چنین هدفی ممکن نبود و آگاهی شادمانه و ناب آزادی که موجب شادکامیش بود از همین آزادی از هدف پدید میآمد.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
پرنس آندرهی گفت: باید کوشید و زندگی را تا جایی که ممکن است مطبوع کرد. من زنده ام و این گناه من نیست. باید به هر طریق که شده بهتر زندگی کرد. بیآنکه مزاحم دیگران شد.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
نمیتوانیم چیزی بدانیم؛ فقط میدانیم که هیچ نمیدانیم. و این بلندترین مرتبه خرد انسانی است.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
گاه به یاد آنچه درباره سربازان در میدان جنگ شنیده بود میافتاد. شنیده بود که وقتی در پناهگاه زیر آتش دشمناند و کاری از دستشان ساخته نیست؛ میکوشند برای خود سرگرمی بیابند تا خطر را آسانتر تحمل کنند. در نظر پییر مردم همه همچون همین سربازان بودند که میخواستند از شر زندگی خلاص شوند. یکی در پی نامجویی بود؛ یکی خود را در قمار فراموش میکرد؛ یکی قانون وضع میکرد و یکی زنباره میشد؛ یکی اسب میدواند؛ یکی سیاست میباخت؛ یکی با شکار وقت میگذراند؛ یکی به دامان می پناه میبرد و یکی با امور دولتی کلنجار میرفت. هیچ یک از این تدابیر را نباید حقیر دانست و هیچ یک را نمیتوان مهم شمرد. همهشان برابرند. مهم آن است که به هر نحو که بتوانیم از زندگی خلاص شویم. فقط باید از رویارو شدن با زندگی؛ این زندگی خوفانگیز گریخت.
Leo TolstoyStichwörter: جنگ-و-صلح
قرار شد که جلسه شکوهمندی در یکی از لژهای درجه دوم برقرار شود و پی یر وعده داد که طی این جلسه پیامی را از جانب والاترین هادیان نظام به برادران پترزبورگی برساند. برادران همه حاظر بودند و پییر پس از تشریفات مقدماتی برخاست و سخنرانی خود را آغاز کرد:
.....
باید بکوشیم که نیک سیرتان پاداش کردار نیک خود را در همین جهان ببینند. اما نهادهای سیاسی بسیاری ما را از تحقق این نیات تابناک باز میدارند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ آیا باید در راه انقلاب کوشید و همه چیز را واژگون کرد و دستگاه زور را با جور در هم شکست؟... نه؛ ما به این راه نخواهیم رفت. هرگونه اصلاحی که به زور تحقق یابد سزاوار انکار است؛ زیرا تا زمانی که انسانها اصلاح نشدهاند هیچ نیرویی نیست که اهریمن بدی را در بند کند.
Stichwörter: جنگ-و-صلح
نسبت دادن نبوغ به بعضی جهانگشایان به سبب آن است که قدرت و جلال بسیار به آنها داده شده است و جبونان؛ قدرت را میستایند و صفتی را که دارنده قدرت فاقد آن است به او نسبت میدهند و آن را نبوغ مینامند. حال آنکه بهترین سردارانی که من شناختهام آدمهایی سبکرای و تنگ اندیش و پریشان خیال بودهاند. یک سردار توانا نه تنها به نبوغ و خصال برجسته نیازی ندارد؛ بلکه به عکس؛ لازم است که از فضایل انسانی مثل قابلیت عشق و احساس شعر و توان تردید که وسیله کاوش و تفکر فیلسوفان است بیبهره باشد. باید آدمی کوتهبین باشد و سخت معتقد به اینکه هرچه میکند اهمیت بسیار دارد. فقط در این صورت سرداری جسور خواهد بود......
باید بکوشیم که نیک سیرتان پاداش کردار نیک خود را در همین جهان ببینند. اما نهادهای سیاسی بسیاری ما را از تحقق این نیات تابناک باز میدارند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ آیا باید در راه انقلاب کوشید و همه چیز را واژگون کرد و دستگاه زور را با جور در هم شکست؟... نه؛ ما به این راه نخواهیم رفت. هرگونه اصلاحی که به زور تحقق یابد سزاوار انکار است؛ زیرا تا زمانی که انسانها اصلاح نشدهاند هیچ نیرویی نیست که اهریمن بدی را در بند کند.
Stichwörter: جن
« erste vorherige
Seite 108 von 112.
nächste letzte »
Data privacy
Imprint
Contact
Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Funktionalität bieten zu können.