• فکر میکنم چیزی شبیه به این را در گذشته شنیدهام. شاید هم فقط خیال میکنم... خیلی خیلی دور به نظر میرسد...
Jostein Gaarder• به خودم گفتم، این جهان آن قدر شگفت آور است که آدم نمیداند باید بخندد یا گریه کند. شاید باید هر دو کار را کرد، اما به آسانی نمیتوان هر دو کار را با هم کرد.
Jostein Gaarder• هر کسی آزاد است دربارهی هرچیزی که دوست دارد خیال بافی کند، اما وظیفه دارد موجودات خیالی خود را ازین واقعیت آگاه کند که آنها خیالی بیش نیستند. در غیر این صورت آنها را دست انداخته، و آنها حق دارند او را بکشند.
Jostein Gaarder• نشسته بودم و فکر میکردم چقدر غم انگیز است که مردم طوری بار میآیند که به چیزی شگفت انگیز چون زندگی عادت میکنند. یک روز ناگهان، این واقعیت را که وجود داریم بدیهی فرض میکنیم. و از آن به بعد، بله از آن به بعد دیگر تا نزدیکیهای وقتی که میخواهیم دوباره دنیا را ترک کنیم، در این باره فکر نمیکنیم.
Jostein Gaarder• شما هر روز صبح سرکار رفتهاید، اما هیچ وقت کاملا بیدار نبودهید. البته، خورشید و ماه، ستارگان آسمان و همهی چیزهایی که حرکت میکنند را دیدهاید، اما هیچ واقعا آنها را ندیدهاید.
Jostein Gaarder• فکر میکنم دربارهی ساختمان فضای خارج از جو زمین بیشتر اطلاع دارم، تا علت رفتن این زن، بدون آنکه دلیلی برای این کارش بیاورد.
Jostein Gaarder• خودت را یک نیشگون بگیر تا مطمئن شوی که حقیقت داری.
Jostein Gaarder• من هر روز صبح با یک صدای بنگ بیدار میشوم. طوری که حس میکنم واقعیت زنده بودن در من تزریق میشود؛ من شخصیتی در یک قصهی پریان و سرشار از زندگی هستم. زیرا مگر ما که هستیم؟ میتوانی به من بگویی؟ ما از تجمع ذرات کوچک غبار ستارگان پدید آمدهایم. و این چیست؟ این جهان از کدام جهنمی آمده است؟
Jostein GaarderA true philosopher must never give up.
Jostein GaarderMots clés philosophy perseverance
Ich glaube, ich habe gelächelt. Trotzdem sagte sie: »Wir können nicht die Vergangenheit des anderen besitzen, Jan Olav. Die Frage ist, ob wir eine gemeinsame Zukunft haben.«
Jostein Gaarder« ; premier précédent
Page 38 de 40.
suivant dernier » ;
Data privacy
Imprint
Contact
Diese Website verwendet Cookies, um Ihnen die bestmögliche Funktionalität bieten zu können.